وبلاگ شخصی علیرضا اسحاقی

تجربیات و یادداشت های شخصی - برداشت از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

وبلاگ شخصی علیرضا اسحاقی

تجربیات و یادداشت های شخصی - برداشت از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

شما واقعا چه می خواهید؟

این جمله که " هر چیز که فکرتان را بر روی آن بگذارید می توانید انجام دهید،" ما را به سوی این باور سوق می دهد که تمام کاری که باید انجام دهید این است که آنچه را که دوست دارید بدست آورید، تصور کنید. مغزتان را بر روی آن کار متمرکز کنید، و برای پیروز شدن منتظر بمانید.

شما واقعا چه می خواهید؟

این جمله که " هر چیز که فکرتان را بر روی آن بگذارید می توانید انجام دهید،" ما را به سوی این باور سوق می دهد که تمام کاری که باید انجام دهید این است که آنچه را که دوست دارید بدست آورید، تصور کنید. مغزتان را بر روی آن کار متمرکز کنید، و برای پیروز شدن منتظر بمانید.

تا درجه مشخصی این جمله درست است. اراده متمرکز به همراه عمل کردن، یک نیروی قدرتمند است. اما این جمله، گمراه کننده است چرا که در رابطه  با دشواری و لزوم تمرکز ذهنتان بر روی یک هدف خاص، چیزی نمی گوید.

اغلب ما انسانها، نمی دانیم چه می خواهیم. فکر می کنیم می دانیم، اما واقعا این طور نیست. ما فقط می دانیم که ما نمی خواهیم. ما شغل خسته کننده نمی خواهیم. ما نمی خواهیم فقیر باشیم. ما نمی خواهیم کسانی را که دوست داریم ناامید کنیم. 

به طور خاص، آگاهی از آنچه که شما می خواهید با آنچه شما نمی خواهید خیلی متفاوت است. موقعیکه شما فقط میدانید چیزی را نمی خواهید، اراده شما متمرکز نمی شود. این مثال را در نظر بگیرید.

پیتر نمی خواهد فقیر باشد. او از اینکه درآمدش از دوستانش  کمتر باشد متنفر است، و مصمم است که وضعیتش را بهبود بخشد. برای رسیدن به این هدف، پیتر می تواند راه های مختلفی را انتخاب کند. او می تواند برای یک شغل پردرآمد، مانند دکتری و وکالت آموزش ببیند. او می تواند خودش شرکتی تاسیس کند، به سراغ خرید و فروش زمین و مستغلات برود، یا به انجام چیزهای زیاد دیگری که منجر به کسب ثروت خواهد شد مشغول شود.

اما پیتر از آنچه می خواهد انجام دهد مطمئن نیست. او نمی داند کدامیک از این مسیرها با مهارت ها و شخصیتش بیشترین همخوانی را دارد، بنابراین تصمیم به پیروی از مسیر خاصی ندارد.

به امید اینکه بتواند پاسخی برای این سوال پیدا کند، چند مسیر احتمالی را بررسی می کند، اما همین که در مسیری دچار سختی و گرفتاری شد تصمیم می گیرد که آن مسیر، برای او مناسب نیست و به سراغ یک راه حل جدید می رود.

کارهای پیتر، متمرکز نیستند. با وجود اینکه  او سخت کار می کند، تلاشهایش جواب نمی دهد. بجای ساختن یک قلعه شنی بزرگ نفوذناپذیر، پیتر 20 قلعه کوچک ساخته است که به آسانی واژگون می شوند. او سرگشته و ناامید کار را به پایان می رساند. سرانجام، عدم تمرکز پیتر به شکست او می انجامد.

اکنون، چه می شد اگر پیتر یک مسیر مشخص را انتخاب کرده بود؟ فرض کنید او شغل وکالت را انتخاب می کرد. کارهایش کاملا شفاف به این شکل تعریف می شدند:

  • کسب نمره بالا در آزمون تعیین سطح
  • اخذ توصیه نامه
  • پذیرفته شدن در یک دانشکده حقوق خوب
  • انتخاب یک گرایش از رشته حقوق
  • گرفتن مدرک وکالت
  • یافتن یک شغل پردرآمد در یک موسسه حقوقی

دستیابی به مجموعه ای از اهداف مشخص به مراتب آسانتر از رسیدن به یک هدف، با پایان مبهم مانند پولدار شدن است. متمرکز شدن بر روی یک مسیر به پیتر امکان پیروی از مجموعه ای ازکارهای منطقی را می دهد.

کسب هر موفقیتی، نزدیک شدن به اندازه یک گام به سمت هدف نهایی است.

من فکر میکنم همه موافق باشیم که متعهد شدن به یک مسیر تعریف شده به صورت شفاف، صرفنظر از نوع مسیر، بهترین فرصت پولدار شدن را به پیتر می دهد.

   اما چگونه او می تواند مسیری را انتخاب کند در صورتی که نمی داند چه می خواهد؟ شاید پول تنها هدفش نباشد. شاید او بخواهد علاوه بر پول، کاری را انجام دهد که دوست می دارد. شاید او قادر نباشد به دانشگاه بازگردد. واقعیت پیچیده است و پیتر نمی خواهد به این زودی متعهد شود. و به این خاطر شکست می خورد.

اما من لزوما فکر نمی کنم این موضوع، چیز بدی باشد. اغلب مردم به سادگی با یک مسیر ازقبل تعریف شده همخوانی ندارند. مجبور کردن خودتان به یکی از این مسیرها ممکن است به پیروزی بیانجامد، اما احتمالا شما را شاد نخواهد کرد.

نکته همین جاست! اگر می خواهید به طور قراردادی به موفقیت برسید، به پول و جایگاه برسید، نیازمند این هستید که یک مسیر خاص را انتخاب کنید (ترجیحا مسیری که در راه مستقیم قرار دارد) و تا انتها ادامه دهید. از طرف دیگر، اگر زیاد به پول و جایگاه و موفقیت علاقه مند نیستید، می توانید وقت تان را صرف جستجوی باور ذهنی متعالی تان کنید.

فقط مدت زمان زیادی برای تصمیم گیری صبر نکنید. در هر لحظه ای از این تعمد شما، رقیبان متعهدتان از شما با سرعت بیشتری پیشی خواهند گرفت.

 از طرفی، شاید زندگی یک مسابقه نباشد، و شاید دلچسب ترین انسانها، کسانی هستند که به مسیری که خود در پیش گرفته اند ادامه می دهند. 

منبع:

 http://www.pickthebrain.com 

 مولف: جان جورجنسن

مترجم: علیرضا اسحاقی

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد