گفتی روزگار رنگ همیشه
است، تکراری شده و یکنواخت.
از تو می پرسم تکرار یعنی
چه؟
گفتی روزگار رنگ همیشه
است، تکراری شده و یکنواخت.
از تو می پرسم تکرار یعنی
چه؟
یعنی هر روز خورشید طلوع
می کند و هر شب غروب؟
یعنی بهار تابستان می شود
و پاییز زمستان؟
یعنی آب دریا بخار میشود،
ابر می شود،
ابر باران می شود دوباره
به دریا می ریزد؟
یعنی انسان متولد می شود،
بزرگ می شود، می میرد؟
می بینی؟ اطراف ما پر است
از پدیده هایی که مدام تکرار می شوند.
چرخه ای از پی چرخه ای
دیگر، زنجیره ای از پس زنجیره ای دیگر.
اما... اما بهتر که
ببینیم تکراری وجود ندارد.
هیچ طلوع خورشیدی مثل روز
پیشین نیست.
رنگ هیچ پاییزی به مانند
پاییز گذشته نیست.
تمامی پدیده ها در دل این
حرکت دوار به سوی کمال خود سیر می کنند.
تکرار در نگاه من و توست
به این مجموعه عظیم و شگفت آفرینش.
اگر زندگی آوایی خاموش
گشته، گناه از من و توست؛
وگرنه خورشید هر روز بدون
ثانیه ای تاخیر کائنات را به گرمای محبت مهمان می کند.
روح اگر مقصد را نشناسد
در پیچ و خم مسیرهای نا کجا آباد، فرسوده می شود و خسته.
بدان که چه می خواهی و
انگاه آغاز کن.
هراسی به دل راه مده که
خدای همه مهر مهرورز آنی تنهایت نمی گذارد.
دستانت را به دستان
مهربان او بسپار.
آری!
زمین و آسمان و همه انچه
در آن است برای تو آفریده شده.
برای تو که جانشینی.
پس مثل یک جانشین استوار
باش و محکم و عاشق.
به معجزه ایمانت باور
داشته باش.
منبع:http://raddepayedoost.parsiblog.com/900316.htm
این متن واقعا قشنگه!
هر بار که می خونمش یه حس جدید بهم دست می ده!