وبلاگ شخصی علیرضا اسحاقی

تجربیات و یادداشت های شخصی - برداشت از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

وبلاگ شخصی علیرضا اسحاقی

تجربیات و یادداشت های شخصی - برداشت از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

بحــــــر طویل: شهادت حضرت ابوالفضل(ع)

شادی ارواح طیبه شهدا و شادی روح همه اموات بخصوص پدر عزیزم جناب آقای صالح نیا (شاعر اهل بیت) صلوات.

نوحه زیر (به سبک بحر طویل)توسط آقای محمدعلی صالح نیا (رحمه الله علیه) سروده شده است.


.................................بحــــــر طویل: شهادت حضرت ابوالفضل(ع).................................

"شکسته دل زهرا

خمیده قد مولا

که در کرب و بلا شد

جدا بازوی سقا "

آن زمانی که ببستند به روی حرم آل عبا آن سپه شوم دغا لشکر بی شرم و حیا دشمن قرآن و خدا در دل صحرای پر از رنج و بلا آب روان را، که بود مهریه ی حضرت زهرا، و به روی پسرش، نور دو چشمان تَرَش، تیغ کشیدند، که بُرّند ز کین، رأس شه تشنه لب کرب  و بلا را

شکسته دل زهرا

خمیده قد مولا

که در کرب و بلا شد

جدا بازوی سقا

تا که بشنید ابوالفضل علی، فارس میدان یلی، شیر شکار ازلی، وارث شمشیر علی، نور مبین، ماه جبین، همچو نگین، نور دلِ ام بنین، حامی دین، حبل متین، گشته به پا، نائره ی جنگ، ز اردوی سپاه پسر سعد لعینُ ز عطش زرد شده چهره ی گل های حسینی، ناگهان شمر ستمکار، همان ملحدِ غدارِ جفاکار، در آن نیمه شبِ تار، امان نامه بیاورد برِ ماه بنی هاشمی و گفت بیا جانب کفار، که ما جمله بگوییم سلام ات، همه گردیم چنان عبد و غلامت، ز حسین دست تو بردار و قدم بر سر ما از کرم و لطف تو بگذار که یابی همه ی عزت دنیا

شکسته دل زهرا

خمیده قد مولا

ابوالفضل رشیدم

شده کشته ی اعدا

غیرت الله به جوش آمد و ناگه به خروش آمد و عازم به بَر رهبر خود، سرور خود، زاده ی پیغمبر خود، گشت و به اظهار ادب، آن پسر میر عرب، گفت حسین جان، بخدا سینه ی عباس شده تنگ، ازین چرخ بدآهنگ، و از این فرقه ی بی ننگ، که آورده برم شمر، امان نامه که عباس، بیا جانب ما، ورنه شوی کشته در این جنگ، اماما به خداوند قسم، ای پسر فاطمه گر پیکر عباس، دو صد پاره شود در صف پیکار، ز هر قطعه و هر قطره ی خون بدنم بانگ برآید که منم حامی دین، یاور مولا

شکسته دل زهرا

خمیده قد مولا

به خون گشته شناور

کجا پیکر سقا

ساقی تشنه لبان، یاور اطفال و زنان، تا که شنید از حرم آل عبا، ناله ی طفلان ز عطش رفته به کیهان، اذن بگرفت ز سالار شهیدان، مشک بر دوش و عَلَم در کف و با دست دگر خنجر بُرّان و روان جانب میدان، حمله ای سخت به روبه صفتان کرد و بهار سپه کفر خزان کرد و به هر سوی که می تاخت، سر و دست از آن قوم بینداخت، سپس گشت روان حضرت عباس، سوی علقمه تا آب رساند به حریم پسر فاطمه، میخواست بنوشد کمی از آب، که یاد آمدش از اصغر بی تاب و لب خشک حسین زاده ی زهرا

شکسته دل زهرا

خمیده قد مولا

ابوالفضل رشیدم

شده گشته ی اعدا

با لب تشنه تشنه برون آمد و با مشک پر از آب، روان شد به سوی خیمه ی ارباب، شتابنده و بی تاب، ولی حیف که دشمن به کمینگاه بود منتظرش تا نرساند به حسین آب، ناگهان زان سپه شوم یکی تیغ برآورد و جدا کرد ز کین بازوی سقای علمدارِ سپه دار، لیک بگرفت به دست دگرش تیغ شرر بار، بِزَد بر صف کفار، ولی حمله نمودند بر او جمله ز هر سو، همه ی لشکر اعدا

شکسته دل زهرا

خمیده قد مولا

به خون گشته شناور

کجا پیکر سقا

حیف و افسوس که دست دگر حضرت عباس جدا شد، پرچم و تیغ روی خاک بیفتاد و رها شد، مشک بگرفت به دندان و سوی خیمه به جولان، که رسد آب به طفلان و حریم شه خوبان، تیر باران بنمودند ز هر سوی لعینان، تیر بر چشم ابوالفضل فرود آمد و عباس ننالید و چنین گفت، اگر دست مرا قطع نمودید و اگر تیر به چشمم زده، هم پای مرا قطع نمایید، می کشم منت تان تا بگذارید که این آب برم سوی حرم، لیک رحمی ننمودند، یکی تیر به مشک آمد و نومید ز جان کرد ابوالفضل علی را

شکسته دل زهرا

خمیده قد مولا

که در کرب و بلا شد

جدا بازوی سقا

گفت عباس بیا جان اخا، تشنه لب کرب و بلا، ای که تویی خون خدا، زودبیا، زود بیا، پیشتر زان که سرم را بنمایند جدا، شاه دین ناله ی عباس چو بشنید، از این واقعه لرزید و بسی اشک ببارید، گفت لبیک ایا جان برادر، که شدی چون گل پرپر، زِ دمِ نیزه و خنجر، ای وفادار ، گشا چشم و ببین قامت بشکسته ی من، منتظرت زینبِ دل خسته ی من، گفت عباس: حسین جان، تو مَبَر جانب خیمه بدنم را، که خجالت زده از صورت طفلان و زنان حرمِ محترمِ آل عبایم، مرگ بهتر بود ای جان برادر، که بود منتظرم حضرت زهرا

شکسته دل زهرا

خمیده قد مولا

که در کرب و بلا شد

جدا بازوی سقا

 

 

محرم سال 1392

لبیک یا حسین یعنی ؟

لبیک یا حسین یعنی تو در معرکه جنگ هستی، هر چند که تنهایی

 و مردم تو را رها کرده باشند و تو را متهم و خوار شمرند... "قسمتی از سخنرانی سید حسن نصرالله"


تو چه می گویی؟ لبیک یا حسین؟


ترک لذت گناه و کسب لذت ثواب و کار خوب

لذت برخی گناهان می تواند بسیار زیاد باشد: خودبزرگ بینی و غرور ورزیدن, غیبت، نگاه به نامحرم،  زنا؛ دیدن یک فیلم یا تصویر مستهجن, کنجکاوی و تجسس در امور دیگران و...

در مقابل موارد لذت بخشی نیز وجود دارد که نه تنها گناه نیست بلکه نقطه مقابل گناه کردن است:

لذت خوردن یک غذای خوب , لذت حل یک مساله بغرنج و فهمیدن حقایق هستی، و ... لذت ترک گناه نیز می تواند بسیار لذت بخش باشد.


یکی از ویژگی های انسان لذت جویی است. لذت می تواند از طریق حلال باشد و یا حرام ... از طرفی خداوند ارحم الراحمین است و ما بدین خاطر, این جرات را به خودمان می دهیم که در محضر خدا گناه کنیم. می گوییم خدا می بخشد خدا ارحم الراحمین است... توبه خواهیم کرد فرصت هست ... و همین طور به گناه کردن ادامه می دهیم و از زندگی خود نهایت لذت حلال و حرام را می بریم.

نظر شما چیست؟


متن زیر نقل شده است:

------------------------------------------

سوال شده است:

هزار بار توبه کردم و شکستم، متأسفانه اصرار به گناه دارم. چکار کنیم که شیرینی گناه از قلب ما نابود شود و توبه ما دوام داشته باشد؟


باید دانست گناه برای کسی که حالت انسانی بر وجودش سایه افکنده است شیرین نیست. توضیح مطلب این است که:

هر غذایی هماهنگ و متناسب با طبعی است، و ذائقه سلیم آن طبع، آن غذا را می­پسندد و اگر چیزی با آن طبع، ملایم نباشد ردّ می­کند. مثلا ذائقه بسیاری از مردم با توجه به طبع خاص آنان با غذای تند سازگار نیست. در مورد چنین افرادی، ابتدا طبع آنان را به غذای تند متمایل نموده و ذائقه آنان را آهسته آهسته به آن عادت می­دهند به گونه­ای که پس از مدتی نه تنها غذای تند را رد نکرده و می­پذیرند بلکه چنین غذایی مورد علاقه او شده و خواهان آن می­شوند.

انسان از دو نشئه تشکیل شده است: الهی و معنوی (انسانی)، مادی و حیوانی؛ و هر ویژگی او نیز نیازهای متناسب با خود را دارد. ویژگی حیوانی که از ابزار تمایلات نفسانی استفاده می­کند انسان را برای ارضای خواست خود می­خواند و در این خواستن نیز حدّ و مرزی را نمی­شناسد و هوس بازی و هوی خواهی را شعار خود می­داند، و چون (این مرز ناشناسی) از طریق معقول و صحیح ارضا نمی­شود لذا راه­های دیگر را جستجو می­کند و به آنچه ما آن را گناه می­نامیم رو می­آورد.

ویژگی الهی و انسانی او نیز که از گوهر عقل و مروارید فطرت خدایی بهره می­برد نیز چنین است، یعنی انسان را برای ارضای نیازهای خود می­خواند و در این خواستن نیز سیری ناپذیر بوده و هیچ حدّ و مرزی را برای تعالی و تکامل انسانی خود نمی­شناسد. البته شعار چنین رویکردی خدا خواهی و نیل به زیبایی و آرامش حقیقی است. (البته انسان چون در دنیا زندگی کرده و محل حرکت تکاملی او از دنیا است لذا باید برای بقای زندگی مادی خود، ابزار مناسب آن را داشته باشد، تا بتواند به صورت صحیح و به اندازه نیاز از آن بهره ببرد.)

در چنین جنگی، کسی که به حالت حیوانی توجه کند و خوی و طبع مادی را پر رنگ کند، آرام آرام خوی و خصلت حیوانی او غالب شده و ذائقه او متمایل به لذات دنیایی شده و تن دادن به هر خواسته و لذت دنیایی حتی گناه برای او شیرین می­شود. شنیده­اید که برخی انسان­ها نجاست حوار شده و نجاست خود و دیگران را با لذت می­خورند (همان نجاستی که انسان عادی از بوی آن نفرت دارد)؟ همان گونه که برخی حیوانات گاهی چنین می­شوند.

در این صورت روشن است که برای آنکه دیگر گناه برای او شیرین نباشد باید به ویژگی انسانی خود توجه بیشتری کند و ذوق خود را بدان جهت سیر دهد. و برای این کار باید مدتی هر چند با سختی تلاش کند. آیا می­دانید که برای آنکه حیوان نجاست خوار را پاک کنند هم او را از خوردن نجاست باز می­دارند و هم با دادن غذای مناسب، ذائقه او را متمایل به خوراک مناسب می­کنند؟ آدمی نیز چنین است، یعنی هم باید نیاز لازم جسم را تا حدّ ممکن فراهم نمود، و هم باید توجه او را بیشتر به ویژگی انسانی و معنویش معطوف نموده و نیازهای آن را برآورده نمود، و هم باید او را از آلودگی­ها دور نمود.

برای حرکت در این مسیر چند راهکار پیشنهاد می­شود: ارتباط با کسانی که می­توانند دوستان خوبی برای انسان باشند و دوری از دوستان ناباب. خداوند می­فرماید «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلىَ‏ یَدَیْهِ یَقُولُ یَلَیْتَنىِ اتخََّذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا٭ یَاوَیْلَتىَ‏ لَیْتَنىِ لَمْ أَتخَِّذْ فُلَانًا خَلِیلًا٭ لَّقَدْ أَضَلَّنىِ عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنىِ وَ کَانَ الشَّیْطَنُ لِلْانسَنِ خَذُولا؛ و (به خاطر آور) روزى را که ستمکار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان مى‏گزد و مى‏گوید: «اى کاش با رسول (خدا) راهى برگزیده بودم!٭ اى واى بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم!٭ او مرا از یادآورى (حق) گمراه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود!» و شیطان همیشه خوارکنند انسان بوده است!» (فرقان/27-29)

توجه به نماز مخصوصا با جماعت و در مسجد؛ در روایت است جوانی از انصار هم با پیامبر نماز می­خواند و هم مرتکب فحشا می­شد. جریان را به پیامبر گفتند. فرمود: نماز او را از فحشا باز می­دارد. مدتی نگذشت که توبه کرد. (بحار الانوار، ج79، ص198) و این حدیث بر اساس آیه شریفه قرآن است «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر؛ نماز (انسان را) از زشتیها و گناه بازمى‏دارد» (عنکبوت/45)

انسان سعی کند هیچ وقت خالی نداشته باشد بلکه همه اوقات خود را با کارهای مفید همراه با تفریحات واقعا سالم پر کند.

منبع:

http://www.yousefyan.mahdiblog.com/article-13.html

------------------------------------------------------

پاسخ دوم


سوال بسیار خوب و مهمی مطرح کردید،این مسأله به عنوان یکی از آسیبهای امر تبلیغ دینی نیز مطرح است.
واقعیت اینست که این امر مربوط به شناخت و معرفت است.
معرفت و شناخت که ابتدا باید از شناخت خداوند متعال شروع و پایه ریزی شود،باعث خواهد شد تا التزام به احکام او نیز برای انسان امری حیاتی قلمداد شود.
اگر شناخت صحیح باشد،ولو انسان دلیل حکم را متوجه نشود و یا بر اثر عامل یا عواملی حکمی را عصیان کند،باز هم اصل وجود حکم را زیر سوال نمی برد.
عقل حکم می کند پذیرش جایگاه صاحب حکم،در پذیرش حکم او تأثیر به سزائی دارد.

بزرگوار باشید و نجیب!


همیشه بزرگوار تر از آن باشید که برنجید
و نجیب تر از آن باشید که برنجانید.

صبحگاهان خواب دیدم روی پر مهر تو را ...

به مناسبت رحلت پدر عزیزم، استاد زندگی ام جناب آقای صالح نیا:


صبحگاهان بعد از آن نغمه شیرین نماز
دیدم اندر خواب سیمای دل انگیز تو را...
اذن دادی که بیا ای پسرم دستم گیر
وقت رفتن شده آخر تو بده  تلقینم...
پدرم با لبخند،  سوی خویشتنش خواند مرا ...
باید اما که سخن باز کنی و آنگاه مرا ...
با صدای "اشهد ان لا اله الا الله" بدرقه راه کنی...
پسرک در آن خواب، ندا داد پدر! صبر کن!
من برای تو و از روی محبت اذان خواهم داد
و به شوق دیدار، از برای تو ندا خواهم داد:
...اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد الرسول الله و اشهد ان علیا ولی الله...

خدایش بیامرزد! شادی روح همه اموات صلوات.